♣♣♣ خـــــــزان بــی بــرگـــی ♣♣♣



دلـم گرفتـه  ای قلم ، امشب به من یاری بده
بشکن سکـوت تلخ را، تـا صبح دلداری بده

هرشب نشستم تاسحر، با غصه میبارم ولی

بر چشمهای خسته ام، یکخواب اجباری بده

دلخسته ترازخسته ام ،ازاین همه زخم زبان
امشب بیـا و مـرهمی، بر دردِ تکـراری بده

رفت و نرفت از یاد من ،لبخند زیبایش ولی
راه گریزی را نشان ،از ایـن خـود آزاری بده

در خواب من می آید و، بس دلربایی میکند
رحمی کن وبیداریم ، فرصت به دیداری بده

سهم من ازاین زندگی،غیرغم و حسرت نبود
پس تکیه گاهی محکم از، یار وفا داری بده

دلخسته از نـامردمی ، سنگ صبور غصه ام

ای روزگــارم مرد باش ، تغییر رفتـــاری بده


رفتی
مثل برق که از خانه
به چشم‌های خدا وصل کرده‌ام سُرمم را
می‌خواهم از این تخت
که مثل قبر بغلم کند تخت
دلتنگی‌ام تنگ‌تر از تُنگ‌های آب
تا پخش شود از قاب‌ عکس‌هات
سکوت با روایت تصویر
کاش جاسازی‌اش می‌کردم
خانه را در تابوتت
نشسته‌ام در نبودنت
تلفن می‌کنم به شماره ات
و کسی آن‌ور خط نیست
بعد از تو سال‌هاست
از خودم رفته‌ام.


در
ورق
پاره های
قلبم
از شمامی نویسم ازخودم از احساس پوچی
که
هر لحظه مرا تا نبودن ها می برد
هوای
حوصله ام
ابری
است چشم دلم بارانی


و اشکم برای گریستن


یاد تان  آتشی زده بر دلم


که تااستخوان ها  می سوزاند ومیشکند


یادتان تمام وجودم را به یغما برده است


مگر می شود دوجوان را دوگل زیبا را در زیر خروارها خاک


مجسم کرد


نه نه هرگز هرگز


وقتی تو رفتی

از مشرق لبها طلوع خنده ها رفت

از دست من وز دست ما اینده ها رفت

وقتی تو رفتی

مهتاب بام آسمان کمرنگ تر شد



وقتی تو رفتی

دنیا به چشمم از قفس هم تنگ تر شد

وقتی تو رفتی اندوه شوق زندگی را از دلم برد

وقتی تو رفتی

برگ درختان زرد شد خورشید افسرد

وقتی تو رفتی مرگ خندید

در جمع ما انگیزه های زیستن مرد



صبح همیشه فواره ی زیبایی نیست، گاهی تیره ترازظلمت ِ یلداست.شعاع ِ خورشیدهمیشه مبشّر ِ روشنایی نیست، گاهی ازدحام ِ تلخ ِ دشنه های دشمنی می شود که برگلوی معصومیّت فرو می نشیند.تابستان نیزهمیشه پیام ِ پختگی نمی آورد،گاهی اقبال وعاطفه را به انجماد می کشاند.گاهی فصل ها با مسمّا نیستند.تابستان،برای من ِ خزان می کند.ازحلقوم ِ مرداد بادخزانگربرگریز برمی آید.صبح،روشنی را می آلایدوخورشید پهلوبه ناکامی می ساید.



این وارونگی های بی هنجاررامن به تجربه نشسته ام.صبح ِ سیاهی که خورشیدش در تابستان ِ گرم وسوزان ِ نامرادی،تیرهای آتشین خود راازچلّه ی تلخ ِ قساوت رهاکردوبرپیکرِ دُردانه های حیاتم فرود آوردوبرگهای امیدم را  از درخت ِ زندگی تکاند،گامهایم را خسته کرد و راه ِ نفسم  را بست. آنچه در آیینه ی  بی آیین آن صبح ِ بی مروّت دیدم،انکسار ِ دائمی وجود سراپا غمم  بود و هجمه ی آلام.


سمیـــــــــه جان خواهـــرم
عزیز معراج رفته!
اولین سالگرد آسمانی شدنت مبارک!
یک سال از غروب ناباورانه ات گذشت
یک سال از پرواز آسمانیت گذشت
یک سال که برای ما یک قرن تمام شد
یک سال که بایادت تلخ ومات ومبهوت به پایان رسید.
اما غم فراقت همچنان باقیست وجایت تا ابد بین ما خالیست.
آه خواهرم سمیه جانم!
یک سال است که دلتنگی هایمان را در کنار مزارت سپری میکنیم ودر نهایت ناباوری باورمان شده که دیگر نمی آیی ودیگر نباید منتظرت باشیم.
سمیه جان خواهر مهربانم!
بی نهایت دلم برایت تنگ شده.
آخه مگه میشه آدم دلش از دوری خواهرش تنگ نشه؟
آنهم خواهری که دریایی از مهر ومحبت وصداقت بود.
آخ خواهر خوبم باورم نمیشه یک سال بدون تو گذشت
عزیز دلم هنوزهم طنین صدای دلنشینت در گوشم می پیچد ان روی ماهت در نظرم ویاد مهربانیت در قلبم است
هروز خاطرات شیرینت برایم پر رنگ تر می شود.
خواهرم چطور می توانم آن سیمای زیبایت صدای دلنشینت؛ خلق خوی شیرینت وخاطرات مهربانیت را فراموش کنم؟
حتی زمان هم توان زدودن عشق ویاد تورادر قلب وروحم نخواهد داشت.
میگویند فراموشی هنر است.
امامن بی هنر ترین انسان روی زمینم.

سمیه جان خواهر نازنینم!

ازآن روزکه دست بی رحم اجل درعنفوان جوانی درحالی که آرزوهای زیادی برای محمد وبهار داشتی وجود پرمهرت را به آغوش کشید
از آن روزی که دست تقدیر تورا از باغ زندگیت جدا کرد ودفتر زندگیت را برای همیشه بست وجز مشتی خاک برای ما نگذاشت آه وبغض وغم مهمان دل هایمان شده وابر دل هایمان در فراق تو مدام در حال باریدن است
دیگر از آن روزهای آبی وآسمانی ما خبری نیست ودیگر رنگ شادی وخنده از ته دل را ندیدیم.
من از این سرنوشت دلگیرم که شمع پر فروز وجودنازنینت را خیلی زود ونابهنگام خاموش نمودوآسمان دل مارا برای همیشه ابری وغمگین کرد.
راستی عزیزم از آسمان چه خبر؟
دلت برای بچه هات تنگ نشده؟
محمد وبهار خیلی دلتنگ تو هستن!
یک سال است که شب وروز چشم بر در دوخته اند ومنتظر آمدنت هستن.
آنها چطور به نبودن توعادت کنن؟؟
آه خواهرم مهربانترین فرشته آسمانی! بچه هایت دلشان آغوش گرم تورا می خواهدآنها به دستان پر مهر تو خیلی محتاجن.

آه عزیز دلم انگار بچه هایت هم کم کم دارن باور میکنن که تو دیگر نمی آیی.
وقتی از بهار می پرسیم مامانت کو؟ با صدای نزار ومعصومانه اش می گوید
رفته خدا
هنوز تلفظ پیش برایش مشکل است

محمدمهدی هم اشک در چشمانش جاری می شود ومظلومانه از غم بی مادری به کنجی پناه می برد

راستی نمی خواهی از فرزندانت احوالی بپرسی؟

تو که حتی یک لحظه آنها را هم رها نمی کردی

در کلاس درس مدام با تلفن احوالشان را جویا می شدی


مادر

"دلـم"
بهــانه ی "تـــو" را دارد!
تــــو می دانــی بهانه چیست؟!
بهــانه.
همان است که شب ها خواب از چشم خیس من می د.
بهــانه .

همان است که روزها میـان انبـوهی از آدم ها،

چشمانم را پـــی تو می گرداند.
بهــــانه.
همان صبری است که به لبانم سکـــوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از "نبـودنت"
من صبورم اما
این دل دیوانه، صبر می داند چیست !!؟؟


خویشکه گه م سلام برا گه م سلام
ئرا چه ئمسال سه ر نیاینه لام؟

بی ئیوه عیدم عزاو پژاره س
دلم هم پرخیون هم تیکه پاره س

خویشکه طفلاند ویلان و ویله ن
بی دالگ دلسوزو بی یاروخیله ن

دلداری کوره د یاگه ردیوته د بم؟
بی فریادرسم ته بیوش چه بکم؟

خه م بی برای یاگه ر ته بخوه م؟
عقده یل دلم لای کی وا بکه م؟

چاره چفته گی یتیم و یه سیر
له روژان جوربارو،وشه وان دلگیر



بیستیون برمی بشکیه ی سیونی
وه بی که س رشیا سمیه خیونی

ژیره دبوگه وبان کیوی طاق وه سان
را کوشتی زائر ه شاه خراسان؟

خویشکه باد ته چیو دوام بارم؟
هم بی دلسوزو هم بی خم خوارم

قیل و خه رگاو گه رم وه سرا
شاید سو مه یه بایدن له ده را

دیونمدوه خاو روحد خه م باره
حوال پرسمید سوو ئیواره

دلم وه روژ په ین شه مه خوشه
سنگ مزارت که م ئاوه ره شه

خوشک و براگه م روحدان شادو
مالدان له ناو بهیشت آبادو

بیت اله نوریان(ایلیا)    


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Chinese Liquid sulfuryl chloride manufacturer براي تو Learning B4A دانلود موزیک جدید ایرانی طراحی تابلو برق صنعتی ، تولید خرید فروش قیمت تابلو برق صنعتی درخت نارون عشقستان اسماعيل ،درد دل با شهدا از این راه مثلا شعر